رشته
در برف ریسیده میشد و پارچه در برف
بافتهمیشد، در برف شستهمیشد و در
برف سفیدمیشد. همهچیز
از نخستین ریسیدن نخ تا پرداخت نهایی همه
در برف انجاممیشد.
کسی
سالها قبل نوشتهبود:
«کتان چیجیمی وجود دارد چون برف وجود دارد.
برف مادر
چیجیمی است».
پارچه
کتان چیجیمی سرزمین برفی هنر دست
دوشیزههای این کوهستان در زمستانهای
طولانی و پربرف بود.
[…] دختران
بافتن را در کودکی میآموختند و بین
چهارده تا بیستوچهارسالگی بهترین
کارهایشان را تولید میکردند.
با مسنتر
شدن آن دستی را که ظریفترین چیجیمی را
تولید میکرد، از دست میدادند.
دخترها،
در آرزوی اینکه در زمره معدود بافندههای
بینظیر قراربگیرند، همه کار سخت و عشقشان
را در این یک محصول ماه های طولانی و برفی
مینهادند- ماههای
گوشهگیری و بیحوصلگی، بین اکتبر که
ریسندگی آغاز میشد تا اواسط فوریه سال
بعد که آخرین سفیدسازی پایان میگرفت.
[…]
چیجیمی
سفید را بافته و روی برف میگستردند.
چیجیمی
رنگی را قبل از بافتن سفید میکردند.
[برای
سفیدسازی] پارچه
یا نخ را در طول شب در آب و خاکستر می
خواباندند. صبح
روز بعد آن را بارها و بارها میشستند،
میچلاندند و در سفیدکننده میگذاشتند.
این
فرایند هر روز تکرار میشد و وقتی سفیدسازی
تمام میشد، منظره نور خورشید در حال
طلوع که چیجیمی سفید را به رنگ خون
درمیآورد از حد شرح و تقریر بیرون بود.
شیمامورا
این را در کتابی قدیمی خوانده بود که این
منظره را باید به ساکنان سرزمینهای
گرمتر نشان داد.
پایان
سفیدسازی نشانه این بود که بهار دارد به
سرزمین برفی میآید.
[…]
کار
کردن با رشته کتان که از موی جانور هم
ظریفتر است، جز در رطوبت برف بسیار سخت
است. گفتهمیشود
که برای همین فصل سرد و تاریک زمان ایدهآل
پارچهبافی است.
قدیمیها
عادت داشتند بگویند که به این ترتیب این
محصول سرما در گرمترین آب و هوا همچنان
خنکای خاصی خواهد داشت.
درست
مثل اصل نور و تاریکی.
قسمتی از رمان سرزمین برفی
نوشته کاواباتا یاسوناری به ترجمه س.
No comments:
Post a Comment