Friday, May 16, 2014

زندگی جاودانی، رنج جاودانی


همه آنهایی که در زمان فاجعه اتمی فوکوشیما در سال ۲۰۱۱ بیشتر از صدسال داشتند هنوز زنده‌بودند، به طور معجزه‌اسایی هیچ‌کدام شان نمرده بودند. فقط در فوکوشیما این گونه نبود، در تمام ۲۲ ناحیه دیگر هم که در سال‌های بعدتر به عنوان نقاط حساس شناسایی شده بودند هم ماجرا همین بود. پیرترین آدم که در زمان فاجعه فوکوشیما پیرزنی ۱۲۰ ساله بود هنوز زنده بود. وقتی که پینتو از طریق مترجم به او با خوشرویی گفته بود که چه حال و روز خوبی‌دارد، زن جواب داده بود که «نمی‌تواند بمیرد». این طور نبود که او به نوعی جوان شده‌بود، فقط این طور به نظر می‌رسید که مواد رادیو اکتیو موجود در هوا توانایی مردن را از او ربوده بودند. بدون اینکه بتواند شب بخوابد، هر روز صبح با حالی خسته بیدار می‌شد ولی بازهم بلند می‌شد و کار می‌کرد. از طرف دیگر آدم‌هایی که در سال ۲۰۱۱ بچه بودند حالا یکی بعد از دیگری مریض می‌شدند و فقط این نبود که نمی‌توانستند کار بکنند بلکه نیاز به مراقبت دائمی هم داشتند. برای جوان‌ها در هر حال «جوانی» معنی خودش را از دست داده‌بود. جوان بودن در این زمان یعنی شکننده‌تر از آن باشی که راه ‌بروی و یا حتی بایستی، با چشمانی که به‌ندرت می‌دیدند و دهانی که به‌سختی چیزی را قورت می‌داد یا حرفی می‌زد. در قرن گذشته، هیچ‌کس پیش‌بینی نمی‌کرد که جوانی این‌قدر دردناک باشد. با تلاشی که باید برای پرستاری از جوان‌ها و تهیه غذای‌شان می‌کردند، پیرها دیگر هیچ نیرویی برای عصبانیت و یا ناراحتی نداشتند. در قلب پیرها دردها بدون این‌که راه فراری داشته باشند جمع می شدند.


قسمتی از داستان کوتاه جزیره زندگی جاودانی
نوشته تاوادا یوکو به ترجمه ع
عکس از اینجا