معمولاً
منظره بیرون پنجره را میشود با کلمات به
همان شیوهای که افکار خصوصی روزمره را
از طریق حرفزدن مجسم و بیان میکنیم، مجسم
کرد.
کلماتمان
به آنچه که حس و درک میکنیم معنی
میبخشند و آهسته آهسته خودِ زبان است
که لذت بخش میشود، بازیگوش میشود.
از
طریق زبان، حتی آن نگاه گذرا به آب دریاچه
میتواند مثل منظرهای جادویی بدرخشد.
اما
مطمئناً هیچ احتمالی برای دستیابی به
چنین لحظهای برای ما وجود نداشت.
وقتی حرف میزدم انگار که کلمات
من در باتلاق شنی گیر میکردند و ناپدید
میشدند.
این
مرد یک کویر زبانی بود.
از داستان ساختن امواج
نوشته تومیوکا تائهکو ترجمه ع.